السلام علیک یا فاطمه الزهرا (س)
الا ای یاس های نینوایی
کفن پوشان خونین خدایی
ز جا خیزید هجران بس گران است
سخن گویید یاران خدایی
زجا خیزید هم دردان عاشق
که زینب آمده با دردهایی
کنید از دوست دلجویی که هرگز
نشد دلجوی ما یک آشنایی
حسین جان
دلم خوش بود ما را می شناسی
منم زینب حسین من کجایی
چرا پاسخ نمی آید ز یاران
توقع نیست یاران جز ندایی
اگر چه سخت افتاده میانه
تن و سرها ی زیباتان جدایی
نگویم از هزاران غم یکی را
که طاقت نیست بر عقده گشایی
فقط گویم اگر مویم سفید است
امان از غربت شام بلایی
به مجمل گفتم و باشد مفصل
گذشتم از نوای بی نوایی
سلام ما بر این ابدان بی سر
که مدفون شد به دست روستایی
سلام ما به سرهای شکسته
به تن های به نیزه کهربایی
سلام ما به دستان علم گیر
به آن فرق دو تای مرتضایی
سلام ما به این لب های عطشان
جگرسوزان دشت کربلایی
سلام ما بر این گل های پرپر
بر این بستان سرخ مصطفایی
سلام ما به رگ های بریده
به حلقوم گل خیرالنسایی
سلام ای پاسداران ولایت
سلام ای سر به داران ولایی
سلام آخر زینب وداعی است
شبیه عصر آن روز جدایی
چو زینب می رود سوی مدینه
به هجران زیر لب دارد نوایی
کجایید ای شهیدان خدایی
بلاجویان دشت کربلایید